تو خدای بی شریکی تو یگانه ای ودانا تو چه خوب و مهربانی تو که پاکی و توانا تو در آن زمان که نامی ز جهان نبود بودی در بسته ی جهان را به جهانیان گشودی ببین به دامن حرا شکوفه های نور را به جان صخره ها ببین ترانه حضور را زلال نور می چکد زواج سبز آسمان صدای نور می رسد زبی کران زبی کران ببین بهار تازه را که از افق برآمده ز عطر جاودنه اش شب سیه سر آمده ببین نثار می کند ز مانه گل به پای او وزنده می شود زمان ز عطر آشنای او شکفته باغ زندگی ز عطر سبز نام او ز نغمه ی محمدی ز مژده ی قیام او
Design By : Pichak |