در این خاک در این مزرعه پاک بجز عشق بجز مهر ولایت دگر هیچ نکاریم زندگی مانند کتابی است هیچ وقت برای یک ورقش او را دور نینداز· مظفر به حمام می رود و می بیند که آب خیلی داغ است بر می گرددو یک نعلبکی با خودش می برد
نوشته شده در پنج شنبه 90/2/15ساعت
4:24 عصر توسط زینب جمالی حاجیانی نظرات ( ) | |
نوشته شده در پنج شنبه 90/2/15ساعت
4:16 عصر توسط زینب جمالی حاجیانی نظرات ( ) | |
نوشته شده در پنج شنبه 90/2/15ساعت
3:56 عصر توسط زینب جمالی حاجیانی نظرات ( ) | |
Design By : Pichak |